جزیره سرسبز و پر علف استکه در آن گاوی خوش خوراک زندگی میکند. هر روز از صبح تا شب علف صحرا را میخورد وچاق و فربه میشود. هنگام شب که به استراحت مشغول است یکسره در غم فرداست.آیا فرداچیزی برای خوردن پیدا خواهم کرد؟ او از این غصه تا صبح رنج میبرد و نمیخوابد ومثل موی لاغر و باریک میشود. صبح صحرا سبز و خُرِّم است. علفها بلند شده و تا کمرگاو میرسند. دوباره گاو با اشتها به چریدن مشغول میشود و تا شب میچرد و چاق وفربه میشود. باز شبانگاه از ترس اینکه فردا علف برای خوردن پیدا میکند یا نه؟لاغر و باریک میشود. سالیان سال است که کار گاو همین است اما او هیچ وقت با خودفکر نکرده که من سالهاست از این علفزار میخورم و علف همیشه هست و تمام نمیشود،پس چرا باید غمناک باشم؟ نظر تان چیست
نظرات شما عزیزان:
امروز را فدای دیروز و فردا نکنیم ،
شادی ها و کامیابی هایمان را در اثر غفلت ،
با افسوس های غم انگیز عوض نکنیم ،
ضعیف ترین نور بر سیاه ترین تاریکی پیروز است.
هر آنچه داریم برای ادامه زندگی شیرینمان کافیست .
پس با اندیشیدن به نداشته هایمان ، زندگی شیرینمان را تلخ نکنیم .
زندگیتان همیشه پُر نور و شاد باد .
برقرار باشید و پایدار
پاسخ:ممنون از این همه انرژی...
شادی ها و کامیابی هایمان را در اثر غفلت ،
با افسوس های غم انگیز عوض نکنیم ،
ضعیف ترین نور بر سیاه ترین تاریکی پیروز است.
هر آنچه داریم برای ادامه زندگی شیرینمان کافیست .
پس با اندیشیدن به نداشته هایمان ، زندگی شیرینمان را تلخ نکنیم .
زندگیتان همیشه پُر نور و شاد باد .
برقرار باشید و پایدار
پاسخ:ممنون از این همه انرژی...
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیجزیره گاولاغر چاق
تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393
| 16:4 | نویسنده : بانوی پرتقالی |